جدول جو
جدول جو

معنی کلان شکم - جستجوی لغت در جدول جو

کلان شکم
(کَ شِ کَ)
بزرگ شکم. (ناظم الاطباء). بزرگ شکم. شکم گنده. بطین. بطن. مبطان. منفوخ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجوف. طحامر، اعجز. (منتهی الارب). رجوع به شکم و کلان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوعی بافت نگه دارندۀ گیاهی که دیوارۀ یاخته های آن ضخیم شده و باعث استحکام بخش های علفی می شود
فرهنگ فارسی عمید
(کَ شِ کَ)
کلان شکم بودن. شکم گنده بودن. بطن. رجوع به کلان شکم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
بزرگ شدن: امیر چنان کلان شد که همه شکار بر پشت پیل کردی. (تاریخ بیهقی).
هر خردی از او شد کلان و او خود
زی عقل نه خرد است و نه کلان است
ناصرخسرو.
بود همچون گوشتی کزوی گرفتی مار، خورد
گشت از اینسان چون کلان شد مارخور لکلک بچه.
سوزنی.
و رجوع به کلان و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(گِ شِ کَ)
بزرگ شکم. برآمده شکم. اثطّ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گران شکم
تصویر گران شکم
آنکه دارای شکمی بزرگ است برآمده شکم
فرهنگ لغت هوشیار